دل می رود ز دستم با بوی قورمه سبزی
جان و دلم فدای لیموی قورمه سبزی
باشد هزار و صد تا یا بلکه بیش از این ها
بمب نهفته در هر کیلوی قورمه سبزی
در راه دوستانم از جان گذر توانم
اما نمی توانم از روی قورمه سبزی
گشته اگر کسی با، آبگوشت علیِ پروین
می شد پلاتینی با نیروی قورمه سبزی
شاید که مک، دونالد از، ایران هراس دارد
زیرا که دیده اینجا تابوی قورمه سبزی
من آمدم اگر که در جنتت عطا کن
یارب به جای حوری یک جوی قورمه سبزی
مجموعه ی مرادست با دلبر موافق
همراه دوغ و ترشی پهلوی قورمه سبزی
وای فای خانه خاموش، اعضای خانه یک جا
بر گرد سفره ایم با جادوی قورمه سبزی
...